جدول جو
جدول جو

معنی مجلس نشین - جستجوی لغت در جدول جو

مجلس نشین
کسی که در مجلس نشسته، اهل انجمن
تصویری از مجلس نشین
تصویر مجلس نشین
فرهنگ فارسی عمید
مجلس نشین
(خُ دَ / دِ خَ)
کسی که در انجمن می نشیند. اهل انجمن. (ناظم الاطباء). که در مجلس نشیند. اهل مجلس. حاضر در مجلس:
مجلست را کآسمان خدمت کند
او کجا باشد ترا مجلس نشین.
خاقانی.
روز نواست و فخر دین بر آسمان مجلس نشین
ما زر چهره بر زمین تو سیم سیما ریخته.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 379)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجلس نویس
تصویر مجلس نویس
واقعه نویس، کاتب انجمن، منشی انجمن
فرهنگ فارسی عمید
(سَ کَ دَ / دِ)
عروس. زنان محجبه: آن جوان از آنکه مبادا کافران ازحال حجله نشینان سراپردۀ عصمت... اطلاع یابند اندیشید و به کندوئی که در آن موضع بود در نهانخانه را مسدود گردانید. (حبیب السیر چ 1 تهران ج 3 جزو 4 ص 324)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ / دِ)
حضورنویس یعنی واقعه نویس دربار پادشاهی. (غیاث). حضورنویس. محمد نصیرآبادی در احوال میرزا طاهر وحید نوشته: که چون جوهر قابلیت از جبهه اش نمایان بود به صوابدید نواب خلیفه سلطان به منصب مجلس نویسی سرافرازی یافت. و چون ایشان را در جای دیگر به واقعه نویس یاد کرده از اینجا معلوم میشود که مجلس نویسی و واقعه نویسی یکی است. (آنندراج). واقعه نویس. کسی که پس از وزیر اعظم از همه درباریان دورۀ صفوی با شخص شاه محرم تر بود و به همین سبب او را ’عالیجاه مقرب الخاقان’ می خواندند. در مجالس خاص و عام نزدیک شاه می نشست و در شوراهای سلطنتی شرکت می جست و چون تمام احکام شاهی بوسیلۀ او نوشته و اجرا می شد. ازهمه اسرار دولتی آگاه بود. جواب نامه های پادشاهان بیگانه را او انشا می کرد. احکام مناصب و مواجب و تیول و غیره را او می نوشت. عرایض امرا و حکام را که از ولایات می رسید، او به عرض شاه می رسانید و جواب آنها را به دستور شاه تهیه می کرد. وی در مجلس شاه در جانب چپ او می نشست و به همین سبب گاه او را وزیر چپ می گفتند. (زندگانی شاه عباس تألیف نصراﷲ فلسفی، ج 2 ص 406) ، کاتب و محرر انجمن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گزارش نویس دبیر ویژه یا واقعه نویس کسی که پس از وزیر اعظم از همه درباریان دوره صفوی با شخص شاه محرمتر بود و بهمین سبب او را عالیجاه مقرب الخاقان میخواندند. در مجالس خاص و عام نزدیک شاه می نشست و در شورا های سلطنتی شرکت می جست و چون تمام احکام شاهی بوسیله او نوشته و اجرا میشد ازهمه اسرار دولتی آگاه بود. جواب نامه های پادشاهان بیگانه را او انشا میکرد احکام مناصب و مواجب و تیول و غیره را او مینوشت عرایض امرا و حکام را که از ولایات میرسید او بعرض شاه میرسانید و جواب آنها را بدستور شاه تهیه میکرد. وی در مجلس شاه در جانب چپ او می نشست و بهمین سبب گاه او را وزیر چپ میگفتند
فرهنگ لغت هوشیار
عروس، عفیف، پاک دامن
متضاد: آلوده دامن
فرهنگ واژه مترادف متضاد